اینروزها مشغول ساخت سریال «آراماندو» هستید. از مراحل تولید این سریال بگویید. با وضعیت حالحاضر تلویزیون، مشکلی برای ساخت این سریال وجود ندارد؟
پیش از این قرار بود سریال آراماندو در ایام نوروز 96 و در چهارده قسمت تهیه و تولید شود که به صلاحدید دستاندرکاران و در جریان پیشتولیدش، به یک سریال بیستوشش قسمتی تبدیل شد و حتماً هم مطلعید که در حالحاضر هم مشغول فیلمبرداری کار هستیم که تا دو ماه دیگر هم ادامه خواهد داشت.
درخصوص بخش دوم سؤالتان هم باید بگویم که بهنظر من، شرایط ساخت سریال در تلویزیون نیاز به رفلش دارد. اینروزها تلویزیون دیگر شکل حریفهایش، ابزار و ادوات حریفهایش تغییر کردهاند و قاعدتاً باید متناسب با حریفش در این جنگ حاضر شود و نمیتواند خودش را به سلاحهای قدیمی محدود کند، چون به هرصورت این را نمیشود فراموش کرد که میزان مخاطب تلویزیون خیلی گسترده است و این خودش برای من و امثال من وسوسهبرانگیز است.
این اولین تجربه سریالسازی شماست. با این حساب بهنظرتان برای کار، فضای سینما بازتر است یا فضای تلویزیون؟
من فکر میکنم سینما فضای بازتری دارد، منتها در تلویزیون چیزی به نام ملاحظه وجود دارد که دقیقاً هم بهخاطر همان طیف گسترده از مخاطبانی است که در سؤال قبلی به آن اشاره کردم.
اجازه بدهید برویم سراغ «تیکآف». اسم این فیلم همان اوایل کار تغییر کرد. چرا؟
من هرگز اسم فیلم را تغییر ندادم و بهنظر من اسمش کماکان همان «آه ای عبدالحلیم» است. منتها این تصمیم تغییر اسم را دفتر تولید و دفتر پخش گرفت و آنها خواستند که این اتفاق بیفتد، وگرنه بهزعم من اسمش همانی است که من اولینبار گفتم و نوشتم.
از ایده شکلگیری فیلمنامه بگویید.
سوژههای زیادی ته ذهن من وجود دارند و من فقط دلم میخواهد به آنها پروبال بدهم. آدمهای تیکآف بازتاب جامعه و افرادی هستند که بارها آنها را از نزدیک دیدهام و آنها را دوست دارم. بسیاری از ایدههای این فیلم واقعیتهایی است که اتفاق افتاده بودند. درواقع من چنین اتفاقاتی را در تابستانهای بوشهر تجربه کرده بودم.
داستان و کاراکتر فیلم بهصورت نریشن روایت میشود، چرا؟
روایت از ابتدا در فیلمنامه لحاظ شده بود و قرار بود شخصیت فاعص که در همه لحظات فیلم هم حضور دارد، داستان را روایت کند، منتها یکسری روایتهایی که بعداً به فیلم اضافه شد، بهخاطر نظراتی بود مبنیبر اینکه اینها نباید معانی خاصی را القا کنند و از من خواسته شد که این مسائل را در نریشنها توضیح بدهم تا احیاناً مخاطب از آنها برداشت دیگری نکند و سوءتفاهمی ایجاد نشود و اینگونه شد که یکسری نریشن به کار اضافه شد.
در جایجای فیلم شما لحظاتی از فیلم «باشگاه مشتزنی» فینچر دیده میشود. آیا از این فیلم در ساخت تیکاف الهام گرفتهاید؟
نه بعید میدانم! البته زمانیکه من فیلمنامه را نوشتم، یکی از دوستانم گفت که فیلمنامه تو در این فضاها روایت شده است و تازه آنزمان بود که فیلم باشگاه مشتزنی را دیدم، ولی قبل از آن ندیده بودم. اینها فضاهای ذهنی خودم بود و هیچ ایدهای هم از هیچ فیلمی نگرفتهام.
این فیلم هم مانند فیلم «تنهای تنهای تنها» در فضای شهر بوشهر روایت شده است، چرا؟
این چیز عجیبی نیست. بوشهر جهان قصهها و جهان کاراکترهایم است و لحظاتم آنجا فراوانتر است. آنجا قصه روی زمین مانده زیاد است و بهقول مارکز هرکس باید قصه مادربزرگ خودش را روایت کند. اگر میبینید که این فیلم در بوشهر روایت شده، عمدی در کار نبوده و فقط اقتضای داستان بوده است.
اگر بخواهم از فرهنگ تهران هم بگویم زیاد است. همه اینها هست، ولی همه اینها هم دلیل من برای استفاده از فضای بوشهر نیست. یعنی اگر قصهای به ذهنم برسد که الزامات اجرایش در هر شهر دیگری باشد، در همانجا اجرایش میکنم، منتها قصههایی که به ذهنم میرسند، سازوکارشان در بوشهر شکل میگیرد. بنابراین جعرافیای رخدادش به همانجا منوط میشود.
از حضور بازیگرانی چون مصطفی زمانی، رضا یزدانی و... در این فیلم بگویید. خیلیها معتقدند که بازیگران بومی فیلم شما از بازیگران بهاصطلاح حرفهایتان بهتر ظاهر شدهاند. چرا از بازیگران بومی در این کار استفاده کردهاید؟
هرکدام از بازیگران این فیلم، چه بومی و چه بازیگران چهرهام، بهخوبی در جای خودشان ظاهر شدند و کار کردن با هرکدام برای من نتیجه خوشآیندی داشت. من به همه آنها نمره قبولی میدهم و حضور هردو، تعادل خیلی خوبی ایجاد کرده بود.
قصه تیکآف بستگی زیادی به اجرا داشت و اینکه بخواهد داستان توسط بازیگران حرفهای انجام شود، توسط بچههای تولید یادآوری شد و من دیدم نظر بدی نیست، وگرنه من از ابتدا میخواستم کل بازیگرانم را از بین غیرحرفهایها انتخاب کنم. ولی بههرحال فیلم هزینه برده بود و باید بخشی از هزینه را برمیگرداند.
نظر شما